رها

بدون شرح...

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۲۰ ب.ظ | نعمت اله سلطانی | ۳ نظر


  • نعمت اله سلطانی

نظرات  (۳)

درود
ای لولیان ای لولیان ، یک لولی ای دیوانه شد

طشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد

می‌گشت گرد حوض او چون تشنگان در جست و جو

چون خشک نانه ناگهان در حوض ما ترنانه شد

ای مرد دانشمند تو دو گوش از این بربند تو

مشنو تو این افسون که او ز افسون ما افسانه شد

زین حلقه نجهد گوش‌ها کو عقل برد از هوش‌ها

تا سر نهد بر آسیا چون دانه در پیمانه شد

بازی مبین بازی مبین این جا تو جانبازی گزین

سرها ز عشق جعد او بس سرنگون چون شانه شد

غره مشو با عقل خود بس اوستاد معتمد

کاستون عالم بود او نالانتر از حنانه شد

من که ز جان ببریده‌ام چون گل قبا بدریده‌ام

زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد

این قطره‌های هوش‌ها مغلوب بحر هوش شد

ذرات این جان ریزه‌ها مستهلک جانانه شد

خامش کنم فرمان کنم وین شمع را پنهان کنم

شمعی که اندر نور او خورشید و مه پروانه شد


  • فاطمه جلالپور
  • خانوما چی باید بگن در این زمینه؟؟؟
  • احمد فروزبخش
  • با سلام و عرض خسته نباشید
    همسرتان این مطلب را تایید می کنند؟ تجربی یا نظری ؟
    وبلاگ شما بررسی شد. نمره شما : بیست
    موفق و موید باشید
    التماس دعا
    احمد فروزبخش

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی